۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

عن تر




متولی مسجد « شعبان یک چشم »  بعد از وضو گرفتن با قیافه ای محزون و بی گناه به آسمان نگاه میکرد . بدلش برات شده بود که در دهه فجر امسال عکس آقا را بعد از سی و اندی سال دوباره  در ماه می بیند  و گره مشکلاتش گشوده خواهد شد . 

شعبان  هشتش گرو نه اش بود و همه دار و ندارش را از دست داده بود . گاهگاهی به جن گیری و دعانویسی می پرداخت تا در کنار کار در مسجد اموراتش بگذرد . بعضی وقتها هم برای این و آن مخصوصا بزرگان دین و اهل ادب  صیغه های جوان جفت و جور میکرد و پول و پله ای در می آورد . وگرنه با شندر قازی که به او میدادند ، نمی توانست خرج اجاره منزلش را بپردازد .