سال 1361،
تنها یک ماه به آزادی ام مانده بود و بازجوها هیچ اطلاعاتی ازم نداشتند که ناگاه در نیمه های شب در آهنی سلول با صدای زنگداری باز شد و مسئول تشکیلاتی ام را هل دادند به داخل سلول. یک آن برق مرا گرفت و در جای خود خشکم زد.
با اسلحه کمری افتاده بود در تور بازرسی گشتاپوهای ریشدار. بعد از شکنجه های وحشتناک در اوین آورده بودند به زندان سپاه ساری و انداخته بودند درست در سلول من.