۱۳۹۸ اسفند ۳, شنبه

شورشی - مهدی یعقوبی



فصل دوم

 انسانها از لحظه تولد آرزوهای دور و دراز و رنگینی در سر دارند.  این آرزوها به اعماق قلب هایشان در فراز و نشیب زندگی و تاریکی ها نور امید می بخشد و بر لبهایشان لبخند. آدمی در آغاز که چشم به این جهان می گشاید  پیرامون خود را سیاه و سفید می نگرد و رویایی . اکثریت قریب به اتفاق انسانها در سمت باد و در مسیر خودبخودی رود  زندگی  تن می سپارند و رضا به داده میدهند و تشکیل خانواده .عده ای قلیل ثروتمند می شوند و کامیاب و عده ای سرخورده و مایوس و زانوی غم در بغل میگیرند و برای رهایی از مصائب زندگی به افیون پناه میبرند .، عده ای هم سردرگم و سرگردان گناه عدم موفقیت خود را به گردن زمین و زمان می اندازند.
عده ای اما بسیار اندک، خوشبختی را در مسیری دیگر میجویند. آنها در فراز و فرود زندگی همرنگ جماعت نمی شوند و علیه وضع موجود و در راه زندگی بهتر آستین ها را بالا میزنند. آنها بر خلاف جهت باد حرکت می کنند و به جای لعن و نفرین به این و آن آستین ها را بالا میزنند و خطر میکنند و دل را میزنند به دریا. سختی های زندگی و رنج و دردهای بی پایان مسیر راهشان را به جان میخرند اما نه برای آن که شغل و مقامی بدست آورند و یا ثروتی به چنگ بزنند و باد به غبغب بیندازند. بلکه در راه آرمانهای والای انسانی. این آدمها شرف و آبروی زمین هستند که با هیچ گنجی در جهان قابل قیاس نیستند.