۱۳۹۶ خرداد ۱۸, پنجشنبه

اولین بار که عاشق شدم





اولین بار که عاشق شدم 13 سال داشتم . اواسط تابستان بود و آسمان آبی و آفتابی . توپ فوتبالم افتاده بود توی حیاط خانه همسایه . شنیده بودم که آنها برای تعطیلات تابستان رفته اند زیارت  . برای همین از دیوار به مثل گربه ای چست و چالاک کشیدم بالا و تا نگاهم افتاد به حیاط خانه شان . از دیدن منظره ای که  روبروی چشمهایم بود نزدیک بود سکته کنم و یا هم سکته کرده بودم . 
زن آسید نقی  لخت و عور ، یعنی نه  پیراهن داشت ، نه دامن داشت ، نه پستان بند داشت و نه استغفرالله زبانم لال شورتی حتی در پایش بود و داشت در حوض بزرگ حیاط خانه تن و پیکر مرمرینش را می شست و زیر لب زمزمه های عاشقانه می کرد .