۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۰, جمعه

راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

 


قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

ما جهان را بر اساس توهمات خود ساخته ایم. آنچه را که در رویاهای خود می بینیم و به آن می اندیشیم جای واقعیت و حقیقت می گذاریم. ما زندگی را از پشت عینک رنگینی که به روی چشم گذاشته ایم نگاه می کنیم و رنگ دلخواه خود را بر آن میزنیم. عینک سنت های دیرینه، عینک عادت های قیرینه، عینک تیره دین و مذهب، عینک خرافات هزاران ساله که از اجداد خود به ارث برده ایم. ما توهمات خود را زندگی میکنیم .

 زمان رودی نیست که ما با قایقی بر روی آن از  گذشته به سوی آینده عبور  کنیم. 

گذشته ها نگذشته اند. زمان گذشته سپری نشده است. زمان در همه جهات منتشر است. گذشته و حال و آینده وجودی بهم پیوسته اند و بطور همزمان حضور دارند. گذشته های ما محو و ناپدید نشده اند.

۱۴۰۰ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

راز خوشبختی - مهدی یعقوبی

 



وقتی که عشق از بیکران دور و سرزمین های ناشناخته و اسرار آمیز از راه میرسد و سرانگشتان آهنگین خود را نرم و آهسته به در میزند تن و  روح آدمی می لرزد. قلب آدمی شروع می کند تند تند به تپیدن. خون در بستر رگها به جوش و خروش در می آید و با سرعتی شگفت انگیز به سیلان. گونه های آدمی از حسی زیبا و آمیخته با شرم سرخ  میشود.  معشوق حضورش عطر خوشبو ترین گلها. نامش شکوهی بی همتا لبخندهایش سحر و جادو و زندگی بدون او مرگ مجسم جلوه می کند. وجودش بود و  نبود عاشق میشود و مانند رودی از شراب در رگانش جاری و ساری.