در انقلاب سال 57 مساجد مرکز ثقل انقلاب بودند.
قربانعلی در حالی که با کنجکاوی به دور و اطرافش نگاه می کرد سیگارش را از لای انگشتانش به زمین انداخت و زیر کفش اش له و لورده . تسبیحش را از جیبش در آورد و با دعا زیر لب وارد حیاط مسجد شد. در میان جمعیتی که خود را برای تظاهرات آماده میکردند چشمش افتاد به امام جماعت مسجد غلامعلی که با ریش و پشم حنایی و عمامه سیاه به دیوار تکیه داده بود. در میان همهمه و هیاهوی خلایق راه باز کرد و رفت به