۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

نیمه تاریک نوشته مهدی یعقوبی (هیچ)




یک

کیه کیه در میزنه ، درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه .
احمد همینطور که زیر لب زمزمه میکرد با گامهای تند رفت به طرف در و بازش کرد :
-  عزیزم نرفته برگشتی
-  تلفن، موبایلو فراموش کردم
-   یه زنگ میزدی خودم برات می آوردم ، صب کن مگه مرده باشم اگه تو خونه یی بذارم دست به سیاه و سفید بزنی
دوید و از توی اتاق خواب ، کنار تلویزیون گوشی را بر داشت و با پارچه ای که دم دستش بود تر و تمیز، تند برگشت به طرف زنش :
-   ایناش ، قشنگترینم
زنش تا دست دراز کرد گوشی را ازش بگیرد جا خالی داد و خودش را چند قدم به عقب کشید:
-   اول بوس

۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

ژیگولو




 منو برو بچه ها ژیگول صدا میزنن ، ژیگولو .   شغلم خدمات جنسی به زنای میانسال و سالخوردس . اما اگه تو این گیر و دار پسرای خوشتیب و جیگر طلام سر رام  سبز شن  و پول مول داشته باشن بدم نمیاد که دندونشون بزنم و یه خورده مزه مزه شون کنم .
 چن سال پیش این جور کارا تو مملکت اسلامی عجیب و غریب بود اما این روزا به برکت علمای اعلام  مد شده ، فت و فراوون این جور آدما دور و ورا پیدا میشن . البته آقام که شما باشین ، بهتون بگم که « کار هر خر نیست خرمن کوفتن » باید فوت و فنشو بلد باشی و مث گاو بی شاخ و دم وارد میدون نشی .