اکبرآقای ما از آن آدمهایی است که اگر دنیا را آب ببرد او را خواب. همیشه هم ورد زبانش این که من سیاسی نیستم. فقط اهل و عیالم ساق و سلامت باشن من راضی ام. با گرگ دنبه می خورد و با چوپان گریه.
گهگاه هم که در مغازه فرش فروشی اش دوستی، آشنایی یا فک و فامیلی بحث های سیاسی راه می اندازند با ترفندهای خاص خودش سر و ته قضیه را زود هم می آورد و آنها را دک تا به کار و کاسبی و امنیت و آسایش اش زیانی نرسد. مثلا بر سر شاگرد مغازه اش با چهره ای عبوس فریاد میزند:
- آهای نقی کدوم گوری قایم شدی