چند ماهی میشد که به کرمعلی و حسن زالو ماموریت داده شد تا در حول و حوش گور جمعی کشیک بدهند و از افراد بازدید کننده مخفیانه عکس بگیرند و ویدیو یا اگر مورد خاصی پیش آمد مستقیم با مقامات بالا تماس .
آنها از گرگ و میش سحر می امدند تا غروب آفتاب . گهگاهی هم که موارد مشکوکی به چشمشان می خورد تا پاسی از شب محل را می پاییدند . هر ماه هم یکبار سنگ قبرها را با تیشه و کلنگ تخریب.
گور جمعی در مسیر باریک و ناهموار در حواشی جنگل قرار داشت . کسانی که به دیدار عزایزانشان می آمدند در نزدیکی های محل خودرو را پارک می کردند و پس از عبور دو تپه می رسیدند به محل.
سالها کسی از این نقطه پرت و دور افتاده خبری نداشت تا چوپانی که در آن مسیر در رفت و آمد بود با دیدن ملافه ها و دمپایی های آغشته به خون محل را کشف کرد و خبر را پخش . پس از کند و کاو و جستجو فهمیدند که که محل دفن زندانیان اعدام شده در دهه 60 است .
خبر دیگری که به موازات کشف این گور جمعی به اطراف درز کرده بود این بود که تعدادی از بازدید کنندگان که بیشترشان هم دختر بودند در آن مدت مفقود شده بودند و خانواده های گمشدگان به هر دری که زده بودند نتیجه ای نگرفتند . ماموران انتظامی هم اظهار بی اطلاعی یا طفره می رفتند و آنها را سر می دواندند .