حاجی عبدالله در تمام دقایق زندگی چه در خواب و چه بیداری در باطنش جز حیله و نیرنگ و نقشه های تاریک و شوم نمی گذشت. پول همه چیزش بود. سلامش پول بود علیکش پول بود لبخندش پول بود گریه اش پول بود خوابش پول بود بیداری اش پول بود دمش پول بود بازدمش پول بود سکوتش پول بود سخنش پول بود رسمش پول بود مرامش پول بود نمازش پول بود روزه اش پول بود محرمش پول بود رمضانش پول بود کعبه اش پول بود دینش پول بود اسلامش پول بود خدایش پول بود پول پول و پول و شهوتی جنون آمیز و دیوانه وار در ذرات وجودش. با افکار ماکیاولی ای که در سرش جولان میداد هر وسیله ای را برای رسیدن به اهدافش جایز میدانست.